دور و بر خودمون رو نگاه کنیم افراد زیادی رو میبینیم که سعی کردن شغل آبا و اجدادیشون رو ادامه بدن و برای کسب بهتر از همون سابقه و اعتبار نسلهای قبلی خودشون استفاده کن. خیلی از شغلها نسل به نسل به ارث میرسه و خیلیها هم هستن که وقتی به سن کار میرسن میرن ور دست پدرشون تا هم بهش کمک کنن و هم کار یاد بگیرن که وقتی پدرشون بازنشست شد بتونن اون کار رو حفظ کنن.
از این دست آدما کم نیستن. حتی خیلیها شغل و حرفهی خودشون رو خانوادگی میچرخونن و به قول معروف همشون تو یه کار هستن. حالا یا همیشه کنار هم کار میکنن یا اینکه از یه جایی به بعد مستقل میشن ولی با برنامهی کاری خودشون تو همون شغل جلو میرن.
کارهای زیادی میشه رو تو این بخش مثال زد. مثل نانوایی، نجاری، قصابی، کفش فروشی، صادرات، واردات، کار فرش، بنگاه املاک، نمایشگاه ماشین و… . همه این مشاغل و خیلی از شغلهای دیگه دست به دست میچرخه و گاهی با متدهای روز پیش میره. یکی از این کارها کفش فروشیه که خیلی از مغازههای شهر رو نگاه کنید این کار رو از پدرانشون به ارث بردن و وقتی بچهها کار بلد شدن دیگه بزرگترها رفتن استراحت و ریش و قیچی رو سپردن دست بچهها.
این وضعیت برای ما هم صدق میکنه. از وقتی یادمه تابستونا میرفتیم پیش بابامون تو مغازهی کفش فروشی که پدرم از پدربزرگم به ارث برده بود. بزرگتر هم که شدیم سعی میکردیم بیشتر کمکش کنیم و بیشتر کار یاد بگیریم. من و داداشم درسمون بد نبود ولی بیشتر علاقه داشتیم بریم دنبال کار آزاد، چون فکر میکردیم پول بیشتری توشه. داداشم چند سال از من بزرگتر بود و تصمیم گرفته حالا که حسابی چم و خم کار رو میدونه همین کار رو ادامه بده و از اعتبار چند سالهی پدرم و خودش استفاده کنه.
منم دوست داشتم کار کفش رو ادامه بدم ولی به نظرم باید تو این کار به روز باشی و ببینی سلیقه مشتری چیه یا سود بیشتر تو کدوم بخشه. برای همین تصمیم گرفتم برم تو کار فروش کتونی. مغازهی اصلی ما فروش کفش مردونه و کفشهای مجلسی بود که اتفاقا با سابقهای که داشتیم فروش خوبی هم داشت ولی به هر حال با توجه به وضع بازار و ورود کفشهای چینی تو بازار، میزان فروش راضی کننده هم نبود.
به هر حال تصمیمم رو گرفته بودم و چون خودم یه جوان بودم میدونستم فروش کتونی خیلی خوبه. هم میشه مارکها و برندهای اصلی آورد هم اینکه مدلهای ارزونتر رو فروخت. به هر حال تو این دوره زمونه بیشتر میزان فروش برای جوانترهاست. هر طور بود بابا و داداشم رو راضی کردم تا سهم من رو بهم بدن. بعد از اینکه لیسانسم تموم شد یه جایی که فکر میکردم مناسبه و پاخور خوبی داره رو اجاره کردم و با بقیه سرمایه ام از جاهایی که میشناختم جنس آوردم.
اولش میشه گفت اوضاع خوب بود و با توجه به مکان ملک و اینکه بالای شهر بودیم کتونی ها فروش خوبی داشت. تا اینکه یه مدت گذشت و بازار کمکم با گرون شدن محصولات و باز هم ورود مدلهای فیک و تقلبی رفت تو یه رکود شدید. از طرفی قدرت خرید مردم کم شده بود و نمیتونستن مثل سابق کتونی های چند صد هزار تومنی مارک رو به سادگی بخرن و فقط اونایی که وضع مالی خوبی داشتن اونم با اعتبار قبلی ما میومدن سراغ خرید.
به هر حال خیلی زود مجبور شدم مغازهای که اجاره بهای سنگینی داشت رو تحویل بدم و برم یه جای ارزونتر پیدا کنم که قطعا مثل اون جای اول نمیشد. یه مدتی گذشت تا اینکه دنبال این بودم کتونی های مارک رو با قیمت خوب بیارم تا بتونم یه تکونی به فروشم بدم. بالاخره یکی از دوستای بابام یه واردکننده خوش انصاف رو بهم معرفی کرد که هم قیمتای خوبی داشت هم اینکه شرایط تسویه رو راه میومد. برای همین میتونستم نسبت به جاهای دیگه خیلی خوش قیمت کتونی ها رو بفروشم.
ولی دو تا مشکل داشتم. اول اینکه باید این شرایط فروش رو به گوش همه میرسوندم دوم اینکه جای مغازهم یه کم پرت بود و باید از همه جا جذب مشتری میکردم. راههای زیادی رو امتحان کردم. از چاپ آگهی و به این و اون گفتن بگیر تا پخش تراکت و راههای مختلف دیگه. ولی خیلی جواب نداد. تا اینکه تصمیم گرفتم یه گشتی تو اینترنت بزنم. به هر حال سرمون تو گوشی و لپتاپ بود همیشه میدونستیم یه جاهایی هست که میشه محصولت رو بزاری برای خرید و فروش.
با یه کم جستجو خیلی زود به سایت شیپور رسیدم که اتفاقا اپلیکیشن موبایل هم داشت و کار رو راحت کرده بود. همون اول کار یه مطلب جالب خوندم با عنوان «پاهاتو دراز کن و تو شیپور کتونی بفروش!» که خیلی بهم کمک کرد. خیلی راحت و مجانی آگهی فروش و پخش کتونی های مارک دار با بهترین قیمت رو زدم و چند تا عکس از مدلهای مختلف و نمای مغازه هم گذاشتم.
خیلی زودتر از اون چیزی که فکر میکردم زنگخورها شروع شد و میتونم بگم باور نکردنی بود. نه تنها مشتریهای عادی زنگ میزدن حتی خیلی از همکارها و همکارهای شهرستانی هم برای خرید عمده تماس میگرفتن. یه آگهی مجانی زدم که همیشه تو شیپور هست و همه میبینن و خیلی راحت تونستم شرایط فروشم رو به گوش همه برسونم. به هر حال همیشه کتونی فروش خودش رو داشته و شیپور باعث شد فروش کتونیهامون یه رونق حسابی بگیره.
ممکن است این مقالات را هم دوست داشته باشید:
1 نظر
اگر شما هم اطلاعاتی در این زمینه دارید با ما در میان بگذارید :
لغو پاسخ این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش میشوند.
با سلام و احترام
واقعا میشه از شیپور کاسبی کرد
خسته نباشید