افراد در مزایدهها تمایل عجیبی به خرید گران قیمت لباس دستدوم دارند. دلیل آن هم اعتقاد به ارزش توجه است!
چرا لباس دستدوم؟
احتمالا زیاد از خودمان پرسیدهایم که چرا کسی باید دلش بخواهد دستدوم خرید کند؟ چرا کسی باید دلش بخواهد بابت جنس دستدوم هزینهای بالاتر بپردازد؟ اصلا چرا کسی باید بخواهد بابت یک لباس دستدوم هزینهای بالاتر از ارزش آن لباس و بالاتر از دیگران پیشنهاد بدهد؟ این سوالها با درک این حقیقت که مردم بیشتری در دنیا روزانه به سمت خرید دستدوم لباسها در مزایدهها جذب میشوند، عجیبتر هم میشوند.
لباس چیزی نیست جز وسیلهای برای رفع نیازهای ابتدایی آدمیزاد. رفع نیازهایی مثل محافظت در برابر تغییر دما، و محافظت در برابر دیده شدن. البته لباس نیاز به تایید شدن را هم پاسخ میدهد. در واقع ما انسانها، پس از نیازمان به محافظت شدن مقابل سرما و گرما با لباس مخصوص، به دنبال لباسی هستیم که تایید تعداد بیشتری آدم را جلب کند. ما از این روش، تصویر مشخصتری از آن که هستیم خواهیم داشت. در کل این بحث یک نکته پنهان شده است. در واقع ما در لباسهایمان به دنبال عشق و احساس ارزشمند بودن هستیم. این یعنی لباس، پس از نقش اولیهی حفظ جسم ما، وظیفهی حفاظت از روحیهی ما را دارد. شاید چند سال پیش، خرید لباسهای دستدوم نشاندهندهی فقر یا اهمیت ندادن به خود بود، اما پیرو تغییرات جهانی، مردم بازگشت عجیبی به سمت خرید لباسهای دست دوم در مزایدهها داشتند. صرفنظر از بحران اقتصادی دنیا، نباید فراموش کنیم که گاهی افراد، لباس دستدومشان را با هزینهای بیشتر میخرند. هزینهای به مراتب بالاتر، آن هم در مزایدهها!
چند قرن و یک بغل فرهنگ!
در اینجا به دنبال بحث اقتصادی نیستیم. اما بد نیست یادآوری کنیم که یک حراج یا نمایش فروش دو حالت دارد: الف) مناقصه که در آن پیشنهادها برای پایین آوردن قیمتهاست. ب) مزایده که در آن هر پیشنهادی بالاتر از پیشنهاد قیمت قبلی خواهد بود تا جایی که پیشنهاد بالاتری ثبت نشود و جنس فروش برود. این مزایدهها در اواخر قرن هجده میلادی بسیار متداول و البته محبوب بودند. در فرهنگ انگلستان، زمانی که فردی از دنیا میرفت، میراث او به مزایده گذاشته میشد. حتی وابستگان درجه یک فرد متوفی، از بین وسایل و لباسهای به جا مانده برای خودشان هم در مزایده چیزهایی میخریدند. باور اینکه آنچه با یک نفر زندگی کرده ارزش بسیار بالایی دارد، باعث میشد تا فرهنگ مالی عجیبی در این مزایدهها اتفاق بیفتد. در این میان معمولا لباسها و اکسسوریهای شخصی گرانتر از بقیهی وسایل فروش میرفت. دلیل آن هم باور به این موضوع بود که فرد متوفی احتمالا ارتباط عاطفی عمیقتری با وسایلی داشته که شخصا متعلق به خودش بودهاند، مثل لباسهایش. همین باعث میشد تا یک لباس دستدوم در مزایده، با قیمت بالایی فروخته شود.
اجناس دوست داشته شده، اجناس دستدوم
فرهنگ مزایدهی میراث مرده در قرن هجده یک درس بزرگ به ما میدهد: که افراد برای خرید جنس دست دوم به مزایده نمیرفتند، بلکه برای خرید ارزش و عشق میرفتند. هرچقدر هم کلیشه به نظر برسد، اما این باور به عشق بود که ارزش مالی اجناس مزایده را بالا میبرد. همین پدیده باعث شد تا کلمهی مناسب و جایگزین خوبی برای دست دوم شکل بگیرد که تا امروز هم دوام دارد: اجناس دوست داشته شده! این ترکیب تا حد و اندازهی بسیار زیادی از تابوی کلمهی دستدوم کم میکند. از طرفی، واقعیت خرید ارزشمند را هم بهتر بیان میکند و به ما نشان میدهد برای ارزش واقعی باید به دنبال عشق واقعی باشیم و نه صرفا تنوع!
آیندهی روشن دستدومپوشها
با بحرانهای عجیب اقتصادی جهانی در 7 سال گذشته، و البته تغییرات محسوس شرایط کرهی زمین، مردم دنیا دیدگاهشان را نسبت به خرید دستدوم و لباسهای دوستداشتهشده تغییر دادهاند. حالا دیگر مهم زندگی بر اساس داشتههاست و نه مصرف بالاتر. از حالا تا صد سال آینده دیگر مهم نیست لباس ما نمونهی نو و دستاول کدام فروشگاه برند است، بلکه مهم تعداد لباسهای ارزشمندی است که ما بهای بالاتری بابت آنها در یک مزایده پرداختهایم. قیمت پیشنهادی بالاتر ما یعنی ما ارزش بیشتری برای لباس دستدوم مورد توجهی قائلیم که قرار است از نابودی کرهی زمین توسط مصرفگراها جلوگیری کند. لباسها نسبت به اجناس دیگر، توجه به مراتب بیشتری را به سمت خودشان جذب میکنند. همین باعث میشود تا در مزایدهی یک لباس معروف، لباسی که قبلا هم پوشیده شده، جای سوزن انداختن نباشد!