چرا افراد علاقه‌ای به کلمه‌ی «دست دوم» ندارند؟

Rate this post

کلمات جایگزین زیادی برای تغییر نقطه‌نظر مردم نسبت به فرهنگ دست‌دومی روی کار آمد و پیشنهاد شد. کلماتی که هرکدام تاثیر متفاوت خودشان را روی شکل خرید کالاهای دست‌دومی داشتند. .

کلمات فریبنده!

در اصل تبلیغات کلمات شبیه به دلال‌های شیاد عمل می‌کنند! یک کلمه‌ی دروغین کافی است تا یک محصول تبدیل به یک کالای بی‌همتا در بازار فروش بشود. البته ما می‌دانیم که کلمات در هر جایی جز تبلیغات هم همین اندازه تاثیر دارند! کلمات می‌توانند فریبنده، راستگو، دروغگو، زشت، خاطره‌انگیز و گیج‌کننده باشند. به همین دلیل هر کلمه‌ای فرهنگ زبانی خاص خودش را دارد. بهترین مثالی که از تفاوت استفاده از کلمات می‌شناسیم، تفاوت «بفرمایید، بنشین، و بتمرگ است!» حتی شما هم با خواندن کلمه‌ی آخر به رسمی بودن و معتبر بودن مقاله‌ی جلوی چشمتان شک کردید. این فرهنگ و تاریخچه‌ی یک کلمه‌ است که ذهن شما را درگیر خودش می‌کند. فرهنگی که برای واژه‌ی دست‌دوم کمی دردسرساز می‌شود!

کلمات جایگزین

بعد از اینکه اولین گروه‌های فمنیستی در دنیا مورد ضرب‌وشتم واقع شدند و مردم در دنیا دچار فمنیست‌هراسی شدند، افرادی که در این حوزه کار می‌کردند متوجه شدند که کارها و اعتقادات اشتباهی که با کلمه‌ی فمنیست همراه شده بود که داشت به کل این ایدئولوژی در نوع درست خودش ضربه می‌زد. این شد که با جایگزین کردن کلمه‌ی «خواهرانگی» توانستند این ایدئولوژی را از خطر مرگ نجات دهند. حقیقتا همین تغییر نام برای تغییر احساس جهانی نسبت به این تفکر کافی بود. این همان اتفاقی است که برای فرهنگ واژه‌ی «دست‌دوم» نیز افتاد! کلماتی مثل «آنتیک»، «وینتاژ»، «استفاده‌شده»، «صاحب‌دار»، «به‌خوبی‌استفاده‌شده»، «رهاشده»، و«تنها» از جمله کلمات جایگزین پیشنهادی بودند که هرکدام تاثیر خود را بر تغییر فرهنگ تجارت دست‌دومی گذاشتند. اما چطور؟

صاحب‌دار و تنها

بازارچه‌های خرید و فروش دست‌دومی در کشورهای اروپایی مخصوصا ایتالیا در قرن چهارده رونق خوبی داشتند. در چنین بازارهایی جنس نو کمتر به چشم می‌خورد. اما برای اینکه فروشندگان مطمئن باشند تفاوت عمده‌ای بین جنس‌های دست‌دومشان وجود دارد، کالاهای فروشی را به دو بخش «صاحب‌دار» و «تنها» دسته بندی می‌کردند. کلمه‌ی تنها برای کالاهای دورریزی استفاده می‌شد که مردم دیگر از آن‌ها استفاده‌ای نداشتند و آن‌ها در سطح شهر رها می‌کردند. فروشندگان دوره‌گرد نیز با چرخ زدن در بین کوچه‌ها و خیابان‌ها، آن‌ها را جمع می‌کردند تا در بازارها بفروشند. اما اجناس صاحب‌دار در واقع کالاهای شیک، مرغوب و البته گرانی بودند که صاحبان نام‌داری داشتند. در قرن هجدهم میلادی، فروش این کالاهای صاحبدار معمولا به مزایده می‌رسید. اما نکته‌ی جالب توجه این بود که کالاهایی با اسم تنها خیلی سریع فروش می‌رفتند. به نظر می‌رسید عنوان «تنها»، کلمه‌ی تبلیغاتی درستی باشد که مردم را تشویق می‌کرد با خرید آن جنس، از کالای دست‌دوم تنها حمایت و نگهداری کنند!

استفاده‌شده تا رها شده

اما قرن نوزده که خودش بدون نیاز به کلمه‌ی جدید و با تکیه بر تولید انبوه موجب نفرت از فرهنگ دست‌دومی شده بود باز هم دست‌بردار نبود. مردم در کشورهای اروپایی و امریکا که تا پیش از این قرن عمده‌ی فرهنگ تجارتشان خرید دست‌دومی بود، حالا با امکان خریدهای نو و زیاد دیگر سعی در تحقیر فرهنگ دست‌دومی داشتند. حالا دیگر اجناس اگر نو نبودند با واژه‌ی استفاده شده، و یا حتی کهنه شناخته می‌شدند. البته این تغییر نام هیچ ربطی به یک حرکت خودجوش نداشت. بلکه کاملا تحت تاثیر یک ایدئولوژی فکر شده و پیرو تولید انبوه بود تا مردم را به سمت خرید نو و زیاد راهنمایی کند. در آن دوران، چنین تغییر عنوانی‌ای ضروری بود.
اما جنگ جهانی دوم که همراه بود با تغییر فرهنگ زندگی مردم، مجددا باعث رشد تقاضا برای استفاده از اجناس دست‌دوم شد. کلمه‌ی رها شده خیال خریداران را راحت می‌کرد که جنس مورد نظرشان صاحبی ندارد و می‌توانند آن را خریداری کنند. از طرفی، احساس بد خرید کالاهای به جا مانده از یک فرد مرده را از بین می‌برد. جنگ به اندازه‌ی کافی صدمات جبران‌ناپذیر برای روح و روان آدم‌ها به بار داشت، کلمه‌ی رها شده از عذاب وجدان استفاده از متعلقات عزیز آدمی که حالا دیگر زنده نبود کم می‌کرد.

به خوبی استفاده شده

اما بعد از جنگ و رسمی شدن تولید انبوه صنعتی، دورریز دست‌دومی زیادی تولید می‌شد. تولید کنندگان و سیاست‌های کلان کشورها مجبور بودند تا طبقه‌ی ضعیف‌تر اقتصادی را ترغیب به خرید کالاهای دست‌دوم کنند. از طرفی در گیر و دار تولیدهای انبوه و شیوع مصرف‌گرایی، مردم دوست نداشتند با خرید دست‌دومشان کهنه و مندرس به نظر برسند. یک تغییر عنوان کافی بود تا خیال خریدار را از بابت کیفیت خریدش راحت کند. به خوبی استفاده شده شبیه به آبی روی آتش عمل کرد. مردم با خیال راحت جنس دست‌دومشان را به خانه می‌بردند و مطمئن بودند که کالای انتخابی‌شان توجه کافی را دریافت کرده و همچنان در اوضاع خوبی قرار دارد.

آنتیک و وینتاژ

تمام این واژه‌ها با برنامه‌ریزی، باعث تغییرات شدند. اما نمی‌توان این واقعیت را نادیده گرفت که انسان قرن بیست و بیست و یک به بعد از واژه‌ دست‌دوم خوشش نمی‌آمد! یک تغییر ادبیات برای تغییر نقطه نظر در دو صده‌ی اخیر کافی بود. البته این بار تغییر شکل فرهنگی به تغییر کلمه انجامید. با رو آمدن استایل و فشن وینتاژ، و با جلوه کردن عتیقه خریدن در مزایده‌های پولدارهای دنیا، آنتیک و وینتاژ جای واژه‌ی دست‌دوم را گرفتند. حالا دیگر مردم کهنه‌خر و کهنه‌پوش نبودند، بلکه از یک استایل و سلیقه‌ی خاص پیروی می‌کردند.

واژه‌ی دست‌دوم با تاریخ و فرهنگ خودش احساس خاصی را در خریدار ایجاد می‌کند. احساسی که جامعه‌شناسان امیدوارند با تغییر نگرش مردم نسبت به اتفاقات محیط زیستی، رو به بهبود باشد!

ممکن است این مقالات را هم دوست داشته باشید:

اگر شما هم اطلاعاتی در این زمینه دارید با ما در میان بگذارید :

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.