اعترافات یک معتاد به مد، نام ستونی از مقالات بسیاری مجلات و وبسایتهای معروف و معتبر مد و فشن و استایل است که سهم قابل تاملی در عادی سازی فرهنگ آسیب زننده مصرف در مد دارند.
کافی است تا اعتیاد به مد و استایل را در موتور جست و جوی گوگل جست و جو کنید تا با پیشنهادهای بیشماری از مجلات مد و استایل Vogue، Elle، و … ببینید. این مقالات برعکس آنچه فکر میکنید درباره معایب اعتیاد به مد و استایل نیستند بلکه یک مصاحبه تمام و کمال با افرادی است که به مد و استایل اعتیاد دارند و از این بابت احساس خجالت نمیکنند. این مسئله تا جایی فراگیر شده است که در برخی جزئیات آنها اعتراف میکنند برای خرید یک جفت کفش جدید گران قیمت، ماهها پول غذا نداشتهاند. در حالی که برخیها بر این باورند باید جلوی این شکل نوشتهها گرفته شود، قضاوت را کاملا به عهده شما میگذاریم و سراغ چند مورد از این معتادان استایل میرویم.
استایل شخصی لیز جونز، اعترافات غمانگیز یک معتاد به مد
لیز جونز برای بسیاری از مجلات معتبر و برندهای مد و استایل مینویسد. شاید به همین دلیل داستان استایل شخصی او جذابترین داستان در بین مجموع اعترافات معتادان به مد و استایل بود. لیز جونز اعترافاتش را با مثالهایی از فیلم و سریالهای محبوبش شروع میکند که یک شخصیت به دلیل عدم اعتماد به نفس، اسیر عشق به یک استایل یا لباس میشود.
لیز معتقد است که رفت و آمد با آدمهای مشهور، نشست و برخواست در میهمانیهای هالیوودی به اعتقاد خیلی روانشناسها، اعتماد به نفس او را از او ربوده است. اما لیز اعتراف میکند که استایلش در اعتیاد به مد، ریشهدار تر از این داستان است. لیز میگوید که از روستای زادگاهش به لندن و سپس به لس انجلس میرود تا هنرپیشه بشود. اما به ژورنالیستی در زمینه مد و استایل بسنده میکند.
جونز میگوید که بارها در میهمانیهای افراد معروف و یا در مصاحبه با بازیگرها و مدلها لباسها و استایلی را انتخاب کرده که به مراتب گران قیمتتر از لباس یا استایل هنرپیشه، خواننده و یا ستارگان دیگر بوده است. با این حال دیده نشده و کسی به او اهمیت نداده است. لیز میگوید با اینکه برای خرید لباس و استایل مورد نظرش مجبور است از ایستگاههای مترو غذا بخرد تا پولش را جمع کند، از این وضعیت خودش ناراحت است. لیز جونز خودش را قربانی تبلیغات، دنیای مد و استایل، و عدم اعتماد به نفسش میداند.
استایل شخصی مارسین در بخش اعرافات یک معتاد به مد در مجله Elle
مارسین زیباست. مثل هر مدل دیگری قد بلند و لاغر است. و اتفاقا او هم مثل بسیاری از مدلهای دیگر به دلیل علاقهاش به دنیای مد و استایل وارد دنیای مدلینگ شده است. مارسین در مصاحبه با مجله Elle طوری صحبت میکند که انگار این اعتیاد یک عامل موفقیت است. اما لا به لای خاطراتش، رنج اعتیاد به این صنعت زیبا اما پرمخاطره مشخص است.
مارسین میگوید که در اوایل نوجوانی علاقهاش به مد و استایل تشدید شده است. او و خواهر و مادرش بدون پدر در یک خانه قدیمی در جنوب ایندیانا زندگی میکردند. مارسین میگوید تازه در نوجوانی فهمیده که لباسهایش اصلا استایل ندارند و ارزان قیمت هستند. اما وقتی سعی میکند از رگال یک فروشگاه یک جفت بوت دیور و یک جلیقه تابستانی بردارد، مادرش او را تهدید میکند که اگر بخواهد با گریه و زاری این استایل گران قیمت را بخرد، او را به یک کشور دور میبرد و رهایش میکند.
مارسین در حسرت پوشیدن «لباسهای خانمهای ثروتمند» وارد دنیای مد میشود. او به لباسهایش میرسد اما آنچه در میان حرفهایش پیداست این است که با استایلش هیچوقت به آن خانم ثروتمند مورد نظرش تبدیل نمیشود. اعتیاد او به فشن نمیگذارد مارسین پولهایش را جمع کند و مجبور است خیلی زیاد کار کند. مارسین میخندد و در واکنش به اعتیادش به مد و استایل میگوید:
مادرم هشدار داده بود که عاشق چیزی نشوم که نمیتواند من را دوست داشته باشد. اما من عاشق شدم؛ عاشق لباسهای خودم و دیگران!
استایل شخصی نیکول رابرتسون، یک اعتراف صادقانه از یک معتاد به مد
نیکول در شرکتهای باله زیادی رقصیده و حالا دیگر بازنشسته محسوب میشود. او مسن نیست. فقط خودش را وقف استایل و اعتیادش کرده است! معمولا اگر کسی لباس دوست داشته باشد، وارد دنیای مد و فشن میشود. اما نیکول شیفته لباسهای رقصندهها بوده و وارد این حرفه شده است. نیکول به دلیل استایل کمی پسرانه و البته منحصر به فردش در دنیای مد باله، تحسینکنندههای زیادی داشته است. خودش میگوید که نه تنها از اعتیادش به مد و فشن آگاه بوده، بلکه حسابی از این واقعیت لذت میبرده و با آن پز میداده است.
یکی از دلایلی که نیکول هیچ شرمی از اعتیادش به دنیای مد نداشته، بخشیدن لباسهایش به خیریهها بوده است! نیکول تا همین چند سال پیش به مدت 10 سال هیچی لباسی را دو بار نپوشیده بوده است! البته، اعتیاد وحشتناک او به دنیای مد و البته مخارج سنگین دنیای رقص باعث شده بوده تا او در یک فروشگاه لوازم آرایشی و یک فروشگاه لباس نیز دو سه شیفت کار کند. نیکول اعتراف میکند که این همه کار به گرفتن یک ست هدیه از برندهای معروف میارزیده است. اما ناگهان، یک اتفاق عجیب در زندگی او میافتد.
همین دو سال پیش طی اتفاقی متوجه میشود که لباسهای اهداییاش به خیریهها مثل زباله دور انداخته میشوند. از طرفی، میفهمد که فشن سهم عظیمی در آلودگی محیط زیست و گرمای هوای کره زمین دارد. این اطلاعات او را به یک نتیجه هوشمندانه میرساند. خودش میگوید:
من بهتزده و ناراحت بودم. از طرفی اعتیادم به مد و فشن را دوست داشتم و نمیخواستم آن را ترک کنم. اما از طرفی، فهمیدن این موضوع که افرادی مثل من سهم بسیار بزرگی در آلودگی کره زمین دارند عذابم میداد. اما من یک راه حل خوب داشتم و آن انتخاب استایل شخصی من بود. استایل وینتاژ یا دوباره پوشی! من هنوز هم معتاد به مد و فشن هستم اما همه لباسهایم را دست دوم میخرم!