در حالی که به نظر میرسد هنر در حال تکرار خودش است و خلاقیت مرده، استفاده از منابع دستدوم برای تولیدات هنری، میتواند زمینهساز راههای جدیدی برای تولیدات هنری مفاوتی باشد که در آینده ماندگار خواهند شد.
تمرین مدرنیته!
تغییر یک دوران با تغییر اعضای آن کامل میشود! شرایط از یک دهه تا دههی بعد تغییر میکنند. اوضاع اقتصادی، سیاسی و از همه مهمتر شرایط محیط زیستی، با گذشت هر صد سال رنگ و بویی کاملا متفاوت به خودش میگیرد. این تغییرات، آدمها را نیز تغییر میدهد، حالا چه به زبان خوش و یا به زور! آنهایی که متوجه نیاز به تغییر نمیشوند هم در چرخهی دوران از بین میروند و فراموش میشوند. آثار ادبی و هنری، بهتر از متون تاریخی، گویای این تغییرات و تصویرگر شکل و چگونگی آنها هستند. در یک دوران، کتاب ارزش هنری بالایی دارد، یک دوره نقاشی، و در دورانی دیگر سینما، در دوران ما نیز، هنر رنگ و بوی شرایط خودش را میگیرد. دوران مدرن ما در یک جمله تمام نمیشود. برای ماندن و خوب زندگی کردن ما نیاز داریم شرایط کنونی دنیا را درک کنیم و آن را تمرین کنیم. بخشی از تمرین مدرنیته، درک تغییر شرایط آن به وسیلهی تولید هنر است. هنری که انگار از خلاقیتش کم شده و در جا میزند!
سوگ گذشته
گذشتهها میگذرند، گاهی آنچه میگذرد عزیز است و گاهی از اینکه تمام شده فقط خوشحالیم. یکی از راههای ثبت گذشته هنر است. ما هنر را بر اساس آن چه که دیگر نیست خلق میکنیم تا از یادمان نرود، خاطراتش را حفظ کنیم و عزیز میداریم و یا از آن درس میگیریم. در دنیای مدرن، آنچه که از گذشته مانده باید ترکیبی از زیباییهایی باشد که دوستشان داشتیم، با واقعیتی به اسم وحشت مصرفگرایی! در واقع یکی از تمارین مدرنیته باید استفاده از مواد اولیهی دستدوم برای تولید آثار هنری، و یا باز سازی آثار هنری فاخر دستدوم باشد. هر دو این روشها خاطرات مصرفگرایی را به خوبی حفظ میکند. هم در اولین مورد یادمان میآورد که این همه تولید در گذشته چه بر سر منابع محیطی ما آورده، و چه در مورد دوم یاد میگیریم که همین فراغ بال در چه مواردی چه هنرها که به جای گذشته.
در حال زندگی کن
اما یکی از مهمترین شاخصههای تولیدات هنری مدرن باید بازسازی روح زمانه باشد. یعنی هنرمندان باید بپذیرند که آثارشان باید حس و حال عجیب این دوران را به خودش بگیرد تا بتواند در طول تاریخ ماندگار شود. این یک مسئلهی محدود کننده نیست. یکی از شرطهای زندگی مدرن، تولیدات بر اساس داشتههای دستدوم است. این بخش میراثی است که خودمان از گذشتهای نه چندان دور با خودمان آوردهایم. اما این که مدرنیتهی زندگی ما و حال و هوای ما تا چه حد در تولید هنرمان با مواد دستدوم تاثیر میگذارد محدودیتی ندارد. مهمترین نکته در فراغ بال حال، خلاقیتیست که به تولیدات هنری این دوران میدهیم. به نوعی آن دستدوم بودن اولیه، کار میراثی خودش را میکند، آنچه اهمیت دارد نوین بودن و کپی نبودن آثار ماست که با ویژگی در لحظه زیستن به دست میآید. هیجان و شادی و یا هر حس دیگری که متعلق به فضای حال هنرمند است، یک اثر نوین خلق خواهد کرد.
آیندهی ناشناخته
وقتی از اهمیت تولیدات نوین آثار هنری بر اساس آثار دست دوم حرف میزنیم، منظور ما تاثیر این آثار بر آینده است. خطرات محیط زیستی که ما با آنها رو به رو هستیم نه تنها شوخی نیست بلکه تهدیدی برای حیات بشریت روی کرهی خاکی است. کاری که ما انسانهای مدرن نسل به نسل با منابع کردهایم، صدمهای به بدنهی منابع وارد کرده که تنها راه کند کردن روند نابودی زمین نگه داشتن همین هشدارهاست. اما آینده چطور؟ علم کار خودش را خواهد کرد و پیامش را خواهد رساند. این درست است. اما علم پیشتر هم به ما هشدار داده بود. ذات انسانها بیشتر تمایل به مصرف دارد تا تولید. از طرفی مغز سیستم عجیبی برای فراموش کردن شواهد علمی دارد. در حالی که با هنر این طور ارتباط برقرار نمیکند. هنر تاثیر گذار میتواند تا چندین قرن آدمها را درگیر خودش کند. هنر خودش رنگ و بوی تبلیغات میگیرد و فراگیر میشود، به شرط آنکه حرفی برای گفتن داشته باشد. این یعنی هنرمندانی که بتوانند با ابتکار عمل، از آنچه میراث دستدومی هنر گذشته تلقی میشود، آثاری ماندگار بسازند، هنرمندان تاریخ آینده خواهند بود!
اهمیت کپی نبودن!
آثار هنری، بیشتر از آثار تاریخی نمایندهی دورانهای متفاوت بشری هستند. در دوران مدرنیته، اینکه آثار هنری ما بتواند با بهره گرفتن از آثار دستدوم یا مواد اولیهی دست دوم باشد، خودش درس بزرگی برای افرادی خواهد بود که به تماشای آثار هنری ما مینشینند. از طرفی، داشتن زمینهی استفاده از همین آثار دستدوم، به نوعی کپی و تقلید را از بین میبرد و زمینه ساز خلاقیت در تولید آثار جدید خواهد شد. همین اهمیت تولید آثارهنری دستدوم را در دوران مدرن نمایان خواهد ساخت.