مصرفگرایی انگار این روزها به استایل زندگی و ارزش فرهنگی خیلی از جوامع مثل ایران تبدیل شده است. اما مصرف گرایی اصلا چیست و از کجا میآید؟
مصرف گرایی یک نظام اجتماعی و اقتصادی است که مردم را تشویق به خرید کالا و دریافت خدمات در مقیاس بینهایت میکند! این یک تعریف علمی از مصرف گرایی است اما به زبان خود ما مصرف گرایی یعنی آنقدر بخریم و بخریم و بخریم که در خریدهای خودمان غرق بشویم. در حالی که به نظر این موضوع تماما منفی میآید، اما همه اهداف آن تیره و تار نبود. مصرف گرایی یکی از اهرمهای مهم چرخه اقتصاد در دنیا است. اما بیایید صادق باشیم، هیچ آینده خوبی نصیب دنیای مصرف گرای ما نیست.
نطفه های مصرف گرایی
بد نیست به قرن هفدهم در انگلستان برگردیم. مصرف گرایی همان دورانها شکل گرفت. زمانی که گروهی به اسم طبقه متوسط یا اسمش را بگذاریم تازه به دوران رسیدهها، ثروتی به هم زدند. البته، نباید از این حقیقت بگذریم که ریشههای مصرف گرایی انقدرها که صحبتش را میکنیم واضح نیست. قرن هفدهم در دنیای غرب، زمان شکل گیری خیلی اتفاقات بود. بعضیها شکل گیری مصرف گرایی را به تازه به دوران رسیدهها نسبت میدهند.
بعضیها میگویند مصرف گرایی با گسترش زمزمههای مسائلی دربارهی حق مالکیت مسکن و وام شکل گرفت. بعضیها میگویند همه چیز در دست چند گروه متفکر جهانی برای به راه انداختن ماشین امیال بود. در تمام این بحثها درباره شکل گیری مصرف گرایی حقایقی هست. اما آنچه مهم است، این است که خوب یا بد، در اواسط قرن هفدهم، همه چیز دست به دست هم داد تا افراد زیادی وارد چرخه تولید، خرید و مصرف بشوند و مصرف کردن و پز دادن با خرید، یک اصل اجتماعی بشود. مهمتر از آن، دلالی و واسطهگری و کار نکردن و پولدار بودن به یک ارزش تبدیل شد.
تولید انبوه و مصرف گرایی
اما با انقلاب صنعتی در قرن هجدهم، تحولی در دنیا به وجود آمد. تحولی به نام تولید انبوه. البته، تولید انبوه اول فقط به مصرف گرایی تولیداتی مثل آهن و فلزات و نیازهای اولیه محدود میشد. اما خیلی زود، این تولید انبوه به شکل گیری بخشی به نام دپارتمان فروشگاهی تبدیل شد. یعنی فرهنگ ایجاد مراکز خرید! چرا؟ اگر شما 100 هزار عدد از یک سنجاق داشته باشید، باید به نوعی آنها را بفروشید. برای فروش 100 هزار سنجاق شما نمیتوانید سراغ صد هزار آدم بروید و با آنها صحبت کنید تا از شما سنجاق بخرند. بلکه باید سراغ راهکارهایی بروید تا آدمهای زیادی سنجاقهای شما را ببینند و بخواهند آنها را بخرند. این یعنی شکل گیری ابزارهای مصرفگرایی. یکی از بهترین ابزارهای مصرف گرایی، فروشگاهها هستند و بخش دیگر تبلیغات!
تبلیغات در مصرف گرایی
تبلیغات یک راه تعامل بازاریابی است. یعنی برای فروش یک کالا یا معرفی یک خدمات، از یک راه تقریبا غیر مستقیم، که طرف یک شخص به خصوص هم نباشد، مخاطب را متقاعد کنیم که کالای مورد نظر ما یا خدمات ما مورد نیاز خیلی از افراد است و برای آنها خوب است. با این کار ما تعداد افراد زیادی را متفاعد میکنیم تا از کالاها یا خدمات مختلف مصرف کنند پس تبلیغات بسیار در مصرف گرایی اهمیت دارد. رسانه ابزار تبلیغات است. قدیمها روزنامه و مجله و پوستر برای تبلیغات استفاده میشد اما شیوههای تبلیغ امروز مثل خود مصرف گرایی گسترده شده است. از تلویزون گرفته تا شبکههای اجتماعی و حتی افراد همه در حال تبلیغ هستند!
نظریه مرفه بی درد و مصرف گرایی
تورشتاین وبلن Thostien Veblen در کتاب خود با عنوان «نظریه طبقه مرفهین بیدرد؛ بررسی اقتصادی موسسات» درباره مصرفگرایی خودنمایانه حرف میزند. در واقع شکل بخریم تا پز بدهیم یک نظام فکری برای تغییر دادن اقتصاد دنیا است. با این کار و با پز دادن، افراد طبقه اجتماعی خود را مشخص میکنند. اما این پز دادن در دوران خدابیامرز وبلن محدود به میهمانی اشراف و بورژاآها و نهایتا رفت و آمد آنها در خیابانها بود، اما اگر شما هم مثل ما به مصرف گرایی فکر میکنید، احتمالا طبقه تن آسا را زیاد در شبکهای اجتماعی دیده باشید.
طبقه تن آسای مصرف گرا
طبقه تنآسا یعنی گروهی از اجتماع که بیآنکه لازم باشد کار کنند و زحمت بکشند میتوانند با یکجور حالت افراطی مصرف کنند. در واقع طبقهای که بدون درگیری در فرایندهای اعصاب خرد کن و پر از ریسک تولید، فقط برای خودشان مصرف میکنند. به نظر وبلن، مصرف این طبقه، عمدتاً به شکل «مصرف متظاهرانه» نمود پیدا میکند. با اینکه وبلن این خصوصیات را در مورد مشخصههای طبقهای به کار برد که در آمریکای اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم ظهور کرده بود، اما ویژگیهای این طبقه غیرمولد، به ویژه خودنمایی و شوآفش، حتی امروز برای تمام گروههایی که به این سبک و سیاق زندگی میکنند قابل استناد است.
تا جایی که به طبقه تنآسا مربوط میشود با طبقهای روبهرو هستیم که درگیر سرمایهداری مالی است و در فرایندهای اقتصادی و مناسبات بازار، بیشتر نقشهای دلالانه و واسطهگرانه بازی میکند . در واقع این گروه پولدار به دنیا میآیند و شاید حتی پولدارزاده هستند. آنها با داراییشان و پولهایشان و با پز داراییشان در واقع دست به نوعی هویتسازی مختص به خود میزند که شعارش احتمالاً چیزی است شبیه به من یک برند شخصی هستم!
آخر و عاقبت مصرف گرایی
در حالی که ظاهرا در دنیا سیکل معیوب یا دور باطلی برای ثروتمندان مصرف گرا وجود دارد، اما طبیعت همیشه عادل است. درست است که بی رانت، بی دزدی، و بدون سرمایههای کلان نمیشود سیستم را از این مصرف گرایی جهانی ربود. اما ظاهرا، طبیعت جانش به لبش رسیده است.
اگر موسساتی مثل بفتا، از ستارگان میخواهند تا لباس تکراری در یک فرش قرمز بپوشند، یعنی متوجه خطراتی شدهاند که احتمالا گریبان همه را خواهد گرفت. مصرف گرایی هرچقدر هم در دست قدرت ثروتمندان باشد، یک پایانی برای همه منابع وجود دارد. در آتش سوزیهای طبیعی، مادر طبیعت، خشک و تر و مصرف گرا و سازنده را با هم میسوزاند!
جالب بود و دردیست بزرگ